داستان پرت کردن تمامی بشقابها و استکانهای خونه به خیابان توسط شهرام روانی
داستان از زبان مهمانشان بشنوید
من چند سال پیش مهمان شهرام بودم خودش دعوتمون کرده بود یک دفعه شهرام حالش به همخورد و شروع کرد به شکستن بشقابها و استکانهای خونه تلاش کردم کنترلش کنم دیدم که کار از کار گذشته است پناه بردم به پدرش و مادرش گلناز خانم آمد دستمو گرفت گفت به بین پسرم شهرام نوعی حمله صرع آسا در مغزش است با صدای بشقاب و ته دیک خیلی حساس است به همین خاطر کمی صبر کنید خودبخود آرام میگیرند و دوباره به حالت عادی بر میگردند.
من هم گفتم بعد از این همه ضرر و زیان تازه سر عقل هم بیایند چه فایده ای دارد؟
پدر ایشان آمدند و گفتند شهرام خجالت نمیکشید مهمان دارید حد اقل احترام مهمانتو بگیر شهرام برگشت گفت من بارها به خانومم گفته ام نباید صدای بشقاب و ته دیک را بشنوم چون بسیار حساسم به این چیزها خلاصه شهرام جلو چشم پدر و مادرش به خانمش و کودکانش حمله کردند همه را کتک زدند پدر منگولش نرفت دستشو بگیرند که حد اقل کودکانش و خانمش را کتک کاری نکند همینطوری نگاه میکردند تا زنش بیهوش شدند برای ده دقیقه خیلی بهم برخورد این نوعی توهین به بنده بود خدا حافظی کردم و رفتم خونه. حالا با پیدا کردن این وب سایت و خواندن داستهای دیگر شهرام روانی یادم افتاد و در کامنت نوشتم منتشر کنید اما اسمم را پاک کنید چون شهرام برای حشد الشعبی کسکشی میکند و سپاه و بسیج پشتش هستند من هم در ایرانم خودتون میدانید اگر در ایرانی و از فیلترشکن استفاده میکنید هوستان باشد شهرام دارد درب و دیوار دنبال آن کسانی هستش که این سایت را درست کرده اند با دوتا مامور پلیس آگاهی تهران برد آباد