من اسمم ملیحه است و زهره خانم که حالا اسمشون عوض نموده اند که حالا اسمشون هیلیا میباشد بخوبی بنده را میشناسند و میدانند در مورد چه قضیه ای دارم حرف میزنم اما امروز میخوام در باره زهره چمن آرا بیشتر توضیح بدهم که به علت اینکه به خانم چمن آرا توسط 4 مرد به زور تجاوز جنسی قرار کرفته است.
و مورد تعرض جنسی مرگبار قرار گرفته است در ایران دچار بیماری نوروتیکی شده است و هر زمان که کسی ضعیفتر از خودش به بیند درجا بهش حمله میکند خلاصه میخواهد از این راه عقده درونی خویش را خالی کند.
قشنگ یادمه یک روزی بارانی بود زهره خانم آمد گفت میخواهند باکرگی خود را به یک آخوند در اصفهان بفروشند در مقابل دریافت یک مدارک معتبر دنشگاهیی که زمانیکه زهره خانم در نیروی بسیج خدمت نموده بودند فرمانده ای زهره خانم بوده .
بعد از این قضیه زهره مدتی غیبش زد و مدتی پیداش نشد تا نزدیک به یک 6 ماه دوباره دیدمش که سر و کله اش پیدا شد و رنگش پریده بود صورتش لکه لکه بود ازش پرسیدم کجا بودی و چرا شکلش اینطوری شده است؟ در جواب گفتند چون از خانواده ی جانباز هستند مدتی با بازجویان در زندانها مشغول تمرینات بازجویی بوده اند به قول خود زهره خانم ایشان با افرادی خطرناک رو برو شده اند در زندان که تسلیم ناپذیر بوده ند.
خلاصه چون رفیق بودیم خیلی چیزها را برای من تعریف میکردند و درد دل میکردند. ۴ ماه بعد زهره خانم در بیمارستان بابلکنار ملاقات نمودم رفتم پیشش گفتم زهره جان چه شده بگو؟ زهره آهسته تو گوشم گفت بله اون ۴ مرد حرامزاده یکیشون قول داده بود با من ازدواج کند دروغ گفتند و من را فریب داد و به منزل خودش بردند در آنجا به طور وحشیانه ای دستجمعی به زهره خانم حمله نموده بودند به زهره تعرض جنسی مرگباری نموده بودند. و زهره شدیدا دچاره ترس و وحشت شده بودند زد زیر گریه گفت میدانید دیگر کسی من را نمیخواهد و هیچ کس دیگر حاضر نخواهند بود با زهره ازدواج کند.
در جواب گفتم ای بابا آنها با زور بی شرفانه و غیر انسانی به شما تعرض نموده اند این چه حرفیست که شما میزنید زیاد نگران نباشید شما ماشاالله خودتون عضو نیروی بسیج هستید از چه میترسید و خودتون از خانواده ای جانبازان سپاه هستید. زهره در جواب گفت میدانید باید میان دو الی ۳ سال زیر نظر بهزیستی باشند و دکتر به زهره گفته است ایشان دچاره اتختلالات عصبی شده اند یعنی بیماری نوروتیکی شده اند به همین خاطر باید مدتی زیر نظر بهزیستی باشند.
خلاصه ۴ سال گذشت یک روزی بهاری بود زهره را دیدم که گفت شوهر پیدا نمود در آلمان میخواهند به آلمان بروند دیگر نگفتند نا بینا هستند شوهرش و سپاه پاسداران قول داده اند در صورت تصمیم برای سفر به آلمان گذرنامه سفر به آلمان را در اختیار زهره قرار میدهند.
و چند هفته بعد از آلمان سر در آورد و زنگ زد گفت رسیده ام الان در آلمان بر سر میبرم.
بعد فهمیدم که این زن اگر عضو نیروهای امنیتی نباشند به این آسانی ایشان را به آلمان نمیفرستند. بله زهره خانم دارای بیماری عقده ای شدید و همراه با جنون دو قطبی و بیماری عصبی شدید. زهره خانم هنوز عضو سپاه قدس میباشند و هر ماه در دفتر کنسولگری ایران آموزش چگونگی عسکبرداری از تجمع مخالفین میبنند
با تشکر ملحیه شمال.
و مورد تعرض جنسی مرگبار قرار گرفته است در ایران دچار بیماری نوروتیکی شده است و هر زمان که کسی ضعیفتر از خودش به بیند درجا بهش حمله میکند خلاصه میخواهد از این راه عقده درونی خویش را خالی کند.
قشنگ یادمه یک روزی بارانی بود زهره خانم آمد گفت میخواهند باکرگی خود را به یک آخوند در اصفهان بفروشند در مقابل دریافت یک مدارک معتبر دنشگاهیی که زمانیکه زهره خانم در نیروی بسیج خدمت نموده بودند فرمانده ای زهره خانم بوده .
بعد از این قضیه زهره مدتی غیبش زد و مدتی پیداش نشد تا نزدیک به یک 6 ماه دوباره دیدمش که سر و کله اش پیدا شد و رنگش پریده بود صورتش لکه لکه بود ازش پرسیدم کجا بودی و چرا شکلش اینطوری شده است؟ در جواب گفتند چون از خانواده ی جانباز هستند مدتی با بازجویان در زندانها مشغول تمرینات بازجویی بوده اند به قول خود زهره خانم ایشان با افرادی خطرناک رو برو شده اند در زندان که تسلیم ناپذیر بوده ند.
خلاصه چون رفیق بودیم خیلی چیزها را برای من تعریف میکردند و درد دل میکردند. ۴ ماه بعد زهره خانم در بیمارستان بابلکنار ملاقات نمودم رفتم پیشش گفتم زهره جان چه شده بگو؟ زهره آهسته تو گوشم گفت بله اون ۴ مرد حرامزاده یکیشون قول داده بود با من ازدواج کند دروغ گفتند و من را فریب داد و به منزل خودش بردند در آنجا به طور وحشیانه ای دستجمعی به زهره خانم حمله نموده بودند به زهره تعرض جنسی مرگباری نموده بودند. و زهره شدیدا دچاره ترس و وحشت شده بودند زد زیر گریه گفت میدانید دیگر کسی من را نمیخواهد و هیچ کس دیگر حاضر نخواهند بود با زهره ازدواج کند.
در جواب گفتم ای بابا آنها با زور بی شرفانه و غیر انسانی به شما تعرض نموده اند این چه حرفیست که شما میزنید زیاد نگران نباشید شما ماشاالله خودتون عضو نیروی بسیج هستید از چه میترسید و خودتون از خانواده ای جانبازان سپاه هستید. زهره در جواب گفت میدانید باید میان دو الی ۳ سال زیر نظر بهزیستی باشند و دکتر به زهره گفته است ایشان دچاره اتختلالات عصبی شده اند یعنی بیماری نوروتیکی شده اند به همین خاطر باید مدتی زیر نظر بهزیستی باشند.
خلاصه ۴ سال گذشت یک روزی بهاری بود زهره را دیدم که گفت شوهر پیدا نمود در آلمان میخواهند به آلمان بروند دیگر نگفتند نا بینا هستند شوهرش و سپاه پاسداران قول داده اند در صورت تصمیم برای سفر به آلمان گذرنامه سفر به آلمان را در اختیار زهره قرار میدهند.
و چند هفته بعد از آلمان سر در آورد و زنگ زد گفت رسیده ام الان در آلمان بر سر میبرم.
بعد فهمیدم که این زن اگر عضو نیروهای امنیتی نباشند به این آسانی ایشان را به آلمان نمیفرستند. بله زهره خانم دارای بیماری عقده ای شدید و همراه با جنون دو قطبی و بیماری عصبی شدید. زهره خانم هنوز عضو سپاه قدس میباشند و هر ماه در دفتر کنسولگری ایران آموزش چگونگی عسکبرداری از تجمع مخالفین میبنند
با تشکر ملحیه شمال.
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar