lördag 3 oktober 2020

داستان چای با جیش گلناز خانوم و عمو رستم

 


رستم آقای اینقدر جیش با چای خورده است سر پا نمیتواند با ایستد


داستان چای با جیش گلناز خانوم و عمو رستم  

روزی شهرام دیوانه و روانی خیلی کودک را میزد ایواشگی گلناز خانم به عروسش گفت وقتیکه شهرام چای مینوشند کمی از جیش اکودک  تو چای شهرام بریزید تا بخورند شاید دست از کتک زدن این کودک بردارند. خلاصه چند باری خود گلناز خانوم این کار را کردند و از کودک خواشتند تا بشاشند تو فنجان شهرام روانی  تا با چای نوش جان کند.

هر کسی که کمی وضعیت مالیش خوب بوده و به خانه رستم آقای رفته است گلناز خانم شاشیده تو فنجان با چای به خورد آنها داده است برای مثال افجهی  مسئول بهزیستی شهریار که خواسته بود وام  به خانواده رستم بدهند رستم این افجهی را به خونه دعوت میکند و هم جیش بخوردش میدهند و هم برای کشیدن تریاک دعوتش میکند.

گلناز خانم بارها بدون اینکه عروسهایش و بچه هایش خبر داشته باشند شاشیده تو چای و به خورد آنها داده است و چندروزی مریض شده اند و معده درد گرفته اند به خاطر میکروبی که داخل شاش گلناز خانم بوده است.

این گلناز خانم تا توانسته است چای با جیش به خورد رستم داده است تمامی سیستم بدنش را به هم ریخته 

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar